با کینه مزن ، دلم مثال سنگ نیست
درد دیده را ، دگر مجال جنگ نیست
نور جمشیدی بفروز ، به آهنگ قدیم
که در آن دغدغه و حیله و هم نیرنگ نیست
قصه از سوختن شهر مگو
که نگنجد بدلم ، شادی و غم همرنگ نیست
خسته ام ، شعر و سرودم همه مـُرد
که درین دهکده ، آواز سماع و چنگ نیست
آریا ! بیرنگ باید گفت سرود
چونکه در قاموس تو ، جایی دوکان رنگ نیست