نگاهی به گذشته وبرنامه ریزی آینده

این وبلاگ برای نسل جوان امروز بازتاب یافته است امید میکنم که دوباره فرهنگ گذشته خویش را با خرد گرایی زنده کنیم

نگاهی به گذشته وبرنامه ریزی آینده

این وبلاگ برای نسل جوان امروز بازتاب یافته است امید میکنم که دوباره فرهنگ گذشته خویش را با خرد گرایی زنده کنیم

هشت کشور از نقشه جهان برداشته می شود

پیش بینی برژینسکی از نابودی ۸ جغرافیای سیاسی جهان

خاورمیانه - 8 کشوری که از نگاه زبیگنیو برژیینسکی ، مشاور امنیت ملی جیمی کارتر ، در انتظار نابودی سیاسی هستند. در بین مناطقی که او از نابودی آنها اسم برده نام اسرائیل نیز به چشم می خورد.

زبیگنیو برژینسکی ژئواستراتژیست، سیاست‌مدار لهستانی-آمریکایی و مشاور امنیت ملی در دولت جیمی کارتر در تازه ترین نوشتار خود برای نشریه فارین پالیسی به معرفی هشت منطقه ژئوپلیتیک جهان پرداخته که در سال 2012 میلادی به واسطه تضعیف جایگاه آمریکا در سطح بین المللی نوعی سقوط را تجربه خواهند کرد. وی تاکید می کند که هند و چین در حال گسترش نفوذ خود نه تنها در منطقه که در سطح بین المللی هستند. او روسیه را کشوری می خواند که حد میانه را طی می کند و خاورمیانه را منطقه ای که همچنان بی ثبات است .
1. گرجستان
سقوط قدرت ایالات متحده در منطقه منجر به افزایش نفوذ روسیه بر این کشور همسایه خود خواهد شد. از سال 1991 تاکنون آمریکا سالانه 3 میلیارد دلار به گرجستان کمک می کند. البته یک میلیارد این رقم از سال 2008 و حمله روسیه به گرجستان به 2 میلیارد سابق اضافه شد. سقوط امریکا می تواند به بازاحیای قدرت روسیه در منطقه خود منجر شود.
خطر جدی: افول گرجستان به معنای افزایش نفوذ روسیه بر کانال های انتقال انرژی به اروپا است. روسیه می تواند با استناد به این موقعیت از اروپا باج های سیاسی کلان بگیرد.

2. تایوان

از سال 1972 تاکنون ایالات متحده به نوعی سعی در حفط توازن رابطه با چین و تایوانی دارد که یکی از سایه دیگری می گریزد و دیگری اصرار بر برافراخته نگاه داشتن سایه خود دارد. پکن همچنان با توسل به زور بر تایوان سلطه دارد و همین مساله بهانه ای شد تا امریکا هم کمک های نقدی و تسلیحاتی خود به تایوان را ادامه دهد. البته در چند سال اخیر چین و تایوان بدون توجه به آمریکا بر حجم همکاری ها با یکدیگر افزوده اند. سقوط قدرت واشنگتن می تواند تایوان را به سمت چینی که هر روز بر توان اقتصادی و سیاسی اش افزوده می شود سوق دهد.
خطر جدی: افزایش احتمال تضاد میان چین و آمریکا
3.کره جنوبی
امریکا از زمان حمله کره شمالی به همسایه جنوبی اش در سال 1950 تاکنون شریک دفاعی و استراتژیک این کشور است. بسیاری موفقیت های سیاسی و دستاوردهای اقتصادی سئول را ریشه داشته در کمک های امریکا در بیش از نیم قرن گذشته می دانند. در چند سال گذشته کره شمالی به سبک و سیاق متفاوت به کره جنوبی تعدی هایی داشته است. افول قدرت واشنگتن می تواند سئول را با گزینه های ناگوار بسیاری روبه رو کند: مواجه شدن با چین قدرتمند، وابستگی بیشتر به پکن برای دفع خطر کره شمالی هسته ای ، دوستی جدی تر و البته اجباری با ژاپن.

خطر جدی: وخیم تر شدن اوضاع نظامی و اقتصادی در شبه جزیره کره، احتمال تقابل میان سئول و توکیو بر سر دوستی با واشنگتن.


.بلاروس
بیست سال پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی سابق ، لاروس همچنان تنها کشور اروپایی باقی مانده که از دیکتاتوری رنج می برد. این کشور همچنان از منظر سیاسی و اقتصادی به روسیه وابسته است . یک سوم از صادرات این کشور به روسیه است و البته به شدت هم از بعد انرژی به مسکو وابسته است. دیکتاتوری 17 ساله این کشور هم علاقه چندانی به احیای رابطه با غرب ندارد. هرگونه افول امریکا می تواند دست روسیه در بلاروس را بالاتر از گذشته نگاه دارد.
خطر جدی: امنیت همسایگان بلاروس به شدت در خطر است.
5. اوکراین
رابطه میان کی یف و مسکو همان اندازه نامشخص است که دوستی این کشور با غرب. در سال های 2005، 2007 و 2009 روسیه یا رسما انتقال گاز به اوکراین را متوقف کرده و یا تهدید لفظی در این خصوص داشته است. اخیرا هم رئیس جمهوری روسیه وادار به تمدید قرارداد استقرار روسیه در بندری در این کشور به مدت 25 سال دیگر شده است. کرملین همچنان اوکراین را برای پیوستن به یک محدوده اقتصادی مشترک با خود تحت فشار قرار داده است.افول کاخ سفید به معنای چرخش اوکراین از غرب به شرق و دوستی هرچند مصلحتی و اجباری با روسیه خواهد بود.
خطرجدی: ازسرگیری دوران سلطنت گونه روسیه بر منطقه.
6. افغانستان
9 سال حضور نظامی اتحاد جماهیر شوروی سابق، ده سال اغفال غرب از این کشور به دنبال آن سالها و سپس ده سال حضور نظامی امریکا در این کشور از 2001 تا کنون به اضافه اوضاع اقتصادی بسیار نابسامان کابل دست به دست هم داد تا از این کشور ورطه ای همیشه مهیا برای سقوط بسازد. 40 درصد نرخ بیکاری و درآمد ناچیز این کشور تقریبا اقتصاد و تجارت را برای افغان ها بی معنا کرده است. نبود دولتی مقتدر و کارآمد در کابل به همراه افول قدرت امریکا در سطخ منطقه ای می تواند این کشور را به جبهه نبرد میان سرداران جنگ و افراط تبدیل کند.
خطرجدی: ظهور مجدد طالبان، جنگ میان هند و پاکستان و مهیا شدن بهشتی دیگر برای القاعده و تروریسم .
7.پاکستان
شاید پاکستان به تسلیحات هسته ای دستیابی داشته و بیستمین ارتش مجهز دنیا را به نام خود سند زده باشد اما بافت عمومی در این کشور بسیار ضدغربی و بسیار عقب مانده است. مخالفت با هند تبدیل به نوعی هویت ملی برای پاکستانی ها شده است. بحث کشمیر همچنان پتانسیل آغاز جنگی جدی میان دو طرف را در خود جای داده است. ثبات سیاسی در اسلام آباد به پایین ترین حد خود در سال های اخیر رسیده است. افول امریکا می تواند اوضاع پاکستان را بدتر از این کند. پاکستان در آستانه تبدیل شدن به بهشت تروریست ها و جریان افراط است.
خطر جدی: فاجعه هسته ای ، ظهور جریان های اسلام گرای افراطی، تهییج فضای ضدامریکایی ، بی ثباتی در منطقه آسیای میانه و شیوع خشونت به چین، هند و روسیه.

8. اسرائیل

افول امریکا می تواند به معنای زیر سوال رفتن بیشتر ثبات سیاسی در خاورمیانه باشد. تمام کشورهای منطقه در آستانه بی ثباتی های سیاسی ، امنیتی ، نظامی ، اجتماعی یا اقتصادی قرار گرفته اند. در شرایطی که فلسطین و اسرائیل نتوانند مشکلات قدیمی خود را حل کنند، ادامه این روند می تواند بن بست سیاسی در منطقه را عمیق تر کند.مخالفت منطقه ای با اسرائیل هم مانند زخمی کهنه سرباز خواهد کرد. جایگاه حماس فلسطین و حزب الله لبنان تقویت می شود.
خطر جدی: تقابل میان امریکا یا رژیم صهیونیستی با ایران ،قدرت گرفتن اسلام افراطی ، بحران بین المللی انرژی و زیر سوال رفتن قدرت متحدان آمریکا در منطقه خلیج فارس
ترجمه : سارا معصومی


متن سخنرانی دکتر لطیف پدرام در مجلس نماینده گان پاکستان

بسم الله الرحمن الرحیم

جناب رییس،عزت مابان محترم، حضار گرامی!

                                                 السلام علیکم ورحمت الله وبرکاته !

اجازه بفرمائید، از نام مجلس نمایندگان افغانستان، به گونه کل شورای ملی، دولت و مردم افغانستان به مناسبت، فرصت فراهم آمده، برای دومین گفت و گو اعضای مجلسین دولت جمهوری اسلامی افغانستان و دولت جمهوری پاکستان در راستای گفتگوهای سودمند 29و30مارچ2011از مجلس، دولت و مردم برادر پاکستان سپاسگزاری نماییم.

حضار گرامی!

روابط افغانستان با پاکستان پس از تاسیس این کشور در سال 1947میلادی با فرود و فرازهای زیادی روبروبوده است. با وجود دشواری ها وهرازگاه تنش ها در روابط هر دو کشور، به عنوان دو مردم مسلمان وهم فرهنگ، جز دو دوران گسست های جدی، دوران بعد از کودتای 1357وسلطه جنبش طالبان برکشورما، رابطه کماکان، ادامه یافته است. ایجاد تنش در مناسبات دولت ها و حکومت های ما،هرچند، بر فضای عمومی وافکار عامه مردمان هر دو کشور بی تاثیر نبوده. اما، باز مردمان ما رابطه برادرانه و اسلامی خود را پاسداری نموده وبه دشمنی با یکدیگر بر نخاسته اند؛ قطعا پدیده یی بوده است سزاوار احترام و تحسین و فراتر از مناسبات متعارف و دیپلوماتیک میان دولت ها. خواست مردمان مسلمان هر دو کشور برای تعمیق و گسترش هرچه بیشتر همکاری ها با یکدیگر، خواست درست و قابل ستایش است آن ها می خواهند، فضای اصلی مسلط بر روابط بر دولت های ما، فضای فرهنگی باشد. هر  دو ملت مسلمان ما از جنگ و خشونت شدیدا آسیب دیده اند. مهاجرت ها، چه خارجی و چه داخلی، کوچ وکوچ کشی های مداوم از محلات نا امن به محلات و قلمرو های امن تر مردمان ما را خسته ساخته است. مردم صلح و برادری و رفاه می خواهند. دولت های ما می باید به خواست برحق مردمان شان لبیک بگویند.

عزت مابان محترم!

افغانستان و پاکستان، نیز منطقه ما به تمامی، در مسیر تحولاتی قرار گرفته اند، که دیگران می خواهند، سر نوشت پایانی آن را رقم زنند. به سر منزل مقصود رساندن کاروان، در صحاری توفانی یی که با آن روبرو هستیم ولابد می باید آن را طی کنیم، به اندیشه هایی راهبردی استوار واستفاده هوشمندانه از خرد و دانایی کهن آسیایی و تمدنی ما نیازمند می باشد. گفت وگوهای درون پارلمانی ما به چیز بسیار مهمتر و ارزشمند تر ازهمکاری های متعارف اقتصادی، بازرگانی، فرهنگی، اطلاعاتی و سیاسی ما نیازمند است. وآن عبارت است از گزینش استراتژی کارا و اخلاقی معطوف به یک دانایی عمیق و تفکر ریشه دار، آن سان که در خور تفکر بزرگ دینی و آسیایی ما باشد. همه ما عضو سازمان ملل هستیم وجهان ما بدون مفاهیمی که در حقوق بین الملل و روابط بین المللی تشخیص شده است، تعریف نمی شود. اما به همراهی و همکاری با کشور های جهان ضرورت داریم، همکاری و روابط عادلانه و متقابلا مفید. روابطی که حیثیت های ما به تمامی ومنصفانه لحاظ شود. اما بگذارید صریح بگویم از این بابت که امور مر بوط ما را بیگانه گانی بیرون از حوزه آسیایی، تمدنی ما هدایت و رهبری می کنند، احساس شرمساری می نمایم چرا که چنین وضعی را در شان ملت های مان نمی دانم. ملت هایی که علامه اقبال ها وعلامه سید جمال الدین ها و... داشته اند. آیا به راستی موقع آن نرسیده است که با آگاهی کامل به خویشتن باز گردیم؟ فصلی سنگینی خطرناکی استٰ، کمتر اتفاق افتاده است که ملت ها و دولت های ما در مسیر چنین پیچ و خم های دشوار گذار تاریخی قرار گرفته باشند. وخامت اوضاع را کاملا درک می کنم. ما راهی نداریم جز این که هوشیارانه کشتی های مان را به سواحل امن برسانیم، یا فرمان روایی بیگانه گان را بپذیریم. ما به همزیستی عادلانه کشور ها و مردمان منطقه مان، حسن همجواری و همسایگی های نیک، نیاز مند هستیم. خوشبختانه همه زمینه های آن را در اختیار داریم. فقد مدیریت کار آمد و شایسته نیاز داریم – مدیریتی که در سیاست گذاری، امر اخلاقی، خوبی و نیکی برای مردم و مظلوم ترین لایه ها و اقشار جامعه را مد نظر بگیرد. به سلامتی، امنیت، آموزش و پرورش، کاریابی و اشتغال و رفاه های آن ها توجه داشته باشد. سیاست در زمان ارسطو بخشی از اخلاق بوده است و در آموزه های علامه اقبال و ایمانویل کانت نیز بخشی از اخلاق است. فقد با چنین سیاستی می توانیم در مسیر رستگاری و خیر اعلی گام برداریم.

در زیر این سقف شخصیت های گرد آمده اند که منتخب مردمان شان هستند. بیش از هر مرجع و مقامی مسوول اند، راه روش های درست برای رسیدن به اهداف عالی را نشانی کنند و نشان بدهند. دیالوگ اعضای پارلمان های هر دو کشور افغانستان و پاکستان، با استفاده از یک عقلانیت انتقادی سازنده می تواند راه حل های زیادی برای برون رفت مشکل های موجود میان دو کشور فراهم کند. سر خط های گفت و گو های اول اعضای پارلمان هر دو کشور را به طور مکتوب در اختیار دارم. نمی خواهم به یکایک آن ها بپردازم. چون حتم دارم در جلسه های که رو برو داریم، آن بحث را بارور وعمیق خواهم ساخت. درعین حال نمی خواهم نا گفته بگذارم که جمهوری اسلامی پاکستان در ده سال پسین برای باز سازی افغانستان در سطوح قابل ملاحظه وارجمند پروژه های زیادی را به ثمر رسانده و پروژه های زیاد دیگر در دست اجرا دارد. خدمات و کمک های دولت پاکستان عرصه های زیادی را اختوا کرده اند. راه سازی، آموزش وپرورش، چاپ کتاب درسی برای دانش آموزان، خدمات بهداشتی، خدمات کشاورزی، مواد غذایی وغیره. مردم ما این همکاری ها را فراموش نمی کنند. اما در عین حال توقع مردم افغانستان به مراتب بیشتر از این هاست. و آن این است که دولت جمهوری اسلامی پاکستان، برای ایجاد صلح وثبات که نیاز انکار ناپذیر مردم افغانستان است که رهبر جهاد و مقاومت مردم افغانستان استاد برهان الدین ربانی خواهان آن بود، کاملا ما را در این زمینه یاری رساند. چرا که بدون صلح وامنیت، وبا وجود آویخته بودن شمشیر داموکلس جنگ، همه دستاورد ها و زحمات مردمان و استاد شهید می توانند با خطرنابودی روبه روشوند. بدون شک صلح و امنیت در هر دو کشور راه برای پیشرفت و شکوفایی فراهم می کند واین برای هر دو کشور مطلوب ومقبول است. از 29و30 مارچ2011تا اکنون یعنی در فرصتی و فاصله یی میان گفتگو های اعضای پارلمان های هر دو کشور موضوعات مهمی اتفاق افتاده وشکل گرفته، که ما را ملزم می سازد با دقت و باز بینی کامل نسبت به سر نوشت مان عمل کنیم. هیات پارلمانی ما با حسن نیت کامل این گفتگوهای پارلمانی را ارج میگذارد و بر استمرار و دوام ضرورت آن تاکید می کند. بنابراین سر آن نداریم که بر نکاتی انگشت بگذاریم، که ملال انگیز باشد، مگرآن که برای رسیدن به راه حل ها و شناسایی راه های برون رفت از مشکلات و نیز ضرورت اعتماد سازی، طرح آن ها ناگزیر باشد.

خانم هاوآقایان!

رسیدن به صلح وثبات اما کار آسانی نیست. اعتماد سازی هم به ابراز نیات صادقانه در عمل وابسته است. این درست است که رسانه های همگانی و اتخاذ تدابیر همسو میان رسانه ها می توانند ذهنیت هاوافکار عامه را در جهت تفاهم و یکدیگر فهمی بسیج نمایند؛ اما به طریق اول و قبل از هر چیزی می باید، درعمل فاکت ها و حقایقی را در اختیار رسانه ها قرار بدهیم، که درستی پیام و سخن رسانه ها را بربتابد. برای تامین صلح، تمامی موانع باز دارنده تاریخی میان دو کشور ونیز مشکلات امروزی را باید شناسایی کنیم. زیاده طلبی از هر دوسو، در مناسبات هر دو کشور، کوشش های ما را برای حسن همجواری خدشه دار می سازد. باید واقع بین باشیم. خواسته ها و مناسبات ما باید روشن، شفاف باشند. راه حل مشکلات بدون شک گفتگواست. پارلمانهای ما مراجع با صلاحیت برای گفتگو هستند. این مهم است که برای منازعات مرزی یعنی خط مرزی دیورند که پیوسته از ایجاد دولت پاکستان تا امروز مردم افغانستان به یک قضیه پایان یافته و حل شده فکر کرده اند به تمامیت ارضی شما احترام گذاشت و هم چنان رفع سوظن، پیوسته ابتکار به خرج بدهیم ومسایل را مورد بحث قرار دهیم. اما مهمتر از آن نگاه کردن به نتایج عملی گفت وگوهاست. امیدوارم در جر یان مباحثات ودیالوگی که روبروداریم ببا روش های دقیق وارزیابی های کارشناسانه بسنجیم از مجموع آنچه در گفتگوهای پارلمانی قبلی (گفتگو میان اعضای پارلمان های مان)عنوان کرده بودیم، چند مورد آن را در عمل تحقق بخشیده ایم؟

آیا فیصله ها ورایزنی های قبلی در سطح اجرایی پیگیری شده اند؟ اگر نتیجه رضایت بخش باشد. مکلف هستیم تدابیر جدی تر و در آن کاملا عملی اتخاذ نماییم. چه مکانیزمی برای پی گیری تصامیم در اختیارداریم اگر داریم کار آمدبوده است؟ باید مسوولانه بیاندیشیم و مجالی ندهیم قدرت هایی که در فکر گسترش سلطه ی اقتصادی و نظامی خود در منطقه ی ما هستند ، بهانه بیشتر برای حضور دوام دار خود به دست بیاورند. باید فرصت ها و بهانه ها را از چنگ آن ها برباییم. رسیدن به چنین هدف قطعا به همکاری های آگاهانه و دلسوزانه ی دولت ها و ملت های منطقه ی ما مربوط می شود. سرزمین های ما نباید به پایگاه های اجنبی در امور یک دیگر مبدل شوند. امید واریم که مساعی مشترک ما چنان شرایطی فراهم کند، که فراتر از رفع ویزا برای اعضای پارلمان های مان برویم، از اتباع  و شهروندان مان در یک حوزه بزرگ تمدنی چیزی مثل اتحادیه اروپا رفع ویزا نماییم. آرزوها وهمت های مان را بزرگ بسازیم چنان که شایسته فرهنگ ما و تمدن ما است. گفت وگوهای اعضای پارلمان های ما باید افقی را به این گسترده گی در برابر خود قرار بدهد. کار دشواراما نا ممکن نیست. فرصت ها و زمینه های آن را باید بسازیم.

برای این دور از گفت وگوهای اعضای  پارلمان های مان از خدای متعال موفقیت آرزومی نمایم. و در پان چند مورد بسیار مهم است که باید به آن در جای دیگر به آن پرداخت: یکی همکاری برای باز رسی پرونده ی قتل استاد شهید و نگاهی تاریخی و حقوق به مساله مرزی دیورند که به امید خدا در جای دیگری به آن خواهم برداخت.

از توجه شما سپاسگزارم

روز زبان پارسی تبریک

هفتم دی(جدی) روز زبان پارسی ( بر گرفته از هفته نامه امرداد )

رویدادنگاران هفتم (جدی) دی ماه ٢۵۴ خورشیدی را روزی میدانند که یعقوب لیث صفاری پیش از این که با آرمان راندن تازیان از هرات ، سیستان را بدرود گوید ، زبان پارسی را زبان رسمی همه ی ایرانیان خواند . وی در هنگامه ای به این کار پرداخت ، که بیش از ٢٢٠ سال زبان تازی ، زبان رسمی و دیوانی بود .

شایسته است به پاس تلاش او در راه ماندگاری زبان پارسی و به جبران زحماتش هفتم دی(جدی) ماه را روز زبان پارسی بنامیم .

تنها زبان برنده جوانان دارند

تنها زبا برنده جوانان دارند
به گفته یی برخی ها در افغانستان تنها و تنها زبان برنده جوانان دارند که بسیاری از واقعیت ها را افشاء میکنند و تعداد قابل ملاحظه یی نفوس کشور را همین جوانان تشکیل میدهند و از نیروی واستعداد فوق العاده یی برخوردار می باش
بدبختانه به جای اینکه ازاین سرمایه روشنگرو بیدار کننده برای بهبود جامعه کار گرفته شود بر عکس شاهد برکناری ها این جوانان از موقف های بلند کاری شان می باشیم بخاطریکه مطابق سلیقه وذوق شخصی یک تعداد از افراد یکه محافظه کار نیستند. نه خود تصمیم گرفته می توانند و نه دیگران را میگذارند کار کنند.
سه تن از عضاء کمیسون مستقل حقوق بشر افغانستان مهرتایید به این نوشته می باشند به همینگونه تعداد از جوانان با داشتن سند ها معتبر بدون کار در خیابان ها و کوچه های این سرزمین زجر دیده به دنبال آینده نا معلوم سرگردان اند.
آنعده از جوانانیکه در ساختار حکومت کم و بیش دیده می شوند همه به اساس مصلحت ها حزبی - قومی- نژادی بوده که آن ها هم قربانی سیاست های بعضی از اشخاص فرصت طلب شده اند وبه گفته معروف(پای خود را از گلیم خود دراز نمیکنند).
از طرف دگر مسایل قومی و نژادی و مذهبی دربین جوانان احساساتی دامن زده می شود و کوشش می شود از انسجام جوانان جلوگیری کنند واین هراسی است که بسیار از صاحبان قدرت دارند مبادا جوانان دست به دست هم داده جنایات بعضی از اشخاص را افشاء کنند که با این افشاء شدن ها از قدرت دور رفته در انزوا قرارگیرنند. این سنت گذشته ما را سخت در مسیر تباهی قرار میدهد
شاید برخی ها مثال بدهند جوانانیکه در بعضی از پروژه ها باسازی واقتصادی کار میکنند اما به کدام بها این پروژه هایکه در حال اجرا هستند توسط چه گونه معامله های پولی قرار داد می شوند؟ پس نمی شود از این ها توقع داشته باشیم.
از سوی دیگر در این سرزمین جوانان یک دگر را نمی پذیرند قبول ندارند به داشته های و اندیشه های یکدگیر باور ندارند و علت این ناباوری ها نداشتن آگاهی از اندیشه ای یک دگر می باشد که نتوانسته اند یک دگر را درک کنند.
پس باید جوانان دست به دست هم داده اتحاد ها وانجمن های جوانان را تشکیل داده ظرفیت علمی خود را بالا ببرند کار های دولت را نقد کنند دیدگاه ها خویش را پیرامون بهبود جامعه ابراز کنند پلان های انکشافی را پیشکش کنند و با مفکوره ها واندیشه های تازه وارد میدان شوند و کوشش نمایند که بازیچه دست افراد مغرض فرصت طلب نشده با برنامه ریزی های روشنفکرانه خود آینده خوب و روشنی را برای کشور خویش به ارمغان بیاورند تا نسل آینده کشور تاریخ را تکرار نکنند.

خسته شدیم از این نکوهش ها

خسته شدیم از این نکوهش ها!
باز هم تخار شاهد خون بار ترین رویداد شد که این حادثه المناک بیش از ۵۰ کشته وزخمی را برای حکومت کرزی تحفه داد.
اما....
میدانم این بار نیز مانند گذشته  ریس جمهور کشور- سیاست مداران ما- نویسنده ها و تحلیل گران ما- برنامه های تلویزونی- برنامه های شنیداری - رسانه های چاپی - فیس بوکی ها عزیز همه و همه این عمل را نکوهش (محکوم) میکنند. اما کسی پیدا نمی شود که عاملین چنین رویداد ها را شناسایی نموده به سزای اعمال شان برساند.
درین آخرها تخار شاهد چندین حملات انتحاری(کفاندن) بود که جان مطرح ترین شخصیت های کشور را گرفت اما تا هنوز ما شاهد کدام دستگیری افراد که این چنین کار ها را انجام میدهند نیستیم حتی که مقامات حکومت نام کسانیکه در چنین قضایا دست دارند هنوز افشا نکرده اند که کدام کشور  ها در پی این جنایات می باشند؟ اما مردم افغانستان از دست فروش گرفته تا بلندترین شخص حکومت میداند که در پی این رویداد ها کی ها دست دارند.
   یک عنوان را همیشه از دهن مقامات دولت می شنویم که عاملین این رویداد ها = دشمنان افغانستان  هستند = مانند روز روشن هست  هر کسی افراد این کشور را میکشد دشمن مردم ما هست دگر ضرورت نداریم به گفتن این چنین حرف ها  عوام فریبانه بجای اینگونه سخنان باید گفته شود این دشمان افغانستان کی ها هستند؟
این دشمنان افغانستان کی ها هستند که بیش از چهار دهه است آتش جنگ و نفاق را مشتعل ساخته اند؟ این دشمنان افغانستان کی ها هستند که هر روز جوانان کشور را از بین می برند؟

بدبختانه برای مان آشکار گفته نمی شود که دشمن شما همسایه  های شماست .آیا میدانید  این همسایه  های ما که سایه هایشان نمیگذارد آفتاب صلح بر زمین ما بتابد کی هست؟؟؟؟

سد در سد نام از پاکستان وایران در صدر می آید چون این دو کشور شناخت عمیق از افغانستان دارند و از بیخ وریشه ما را می شناسند ضعف های مارا هم میدانند وقوت های ما را نیز تشخیص کرده اند و این ها هستند که کشور ما را توسط جواسیس خویش کنترول میکنند.

پریش دراینجاست:

چگونه انتحاری وارد منطقه می شود؟

کی به انتحاری پناه میدهد؟

کی برای اجرا برنامه انتحار برای انتحاری کمک میکند؟

آیا بدون کمک مقامات دولتی منطقه امکان حمله انتحاری هست یا خیر؟

اگر این پرسش ها پاسخ داده شوند من متقین هستم که نام خیلی از افراد بلند پایه دولتی فاش می شود که بدبختانه این نام ها هر گز فاش نمی شوند.

محمد جان آریا