نگاهی به گذشته وبرنامه ریزی آینده

این وبلاگ برای نسل جوان امروز بازتاب یافته است امید میکنم که دوباره فرهنگ گذشته خویش را با خرد گرایی زنده کنیم

نگاهی به گذشته وبرنامه ریزی آینده

این وبلاگ برای نسل جوان امروز بازتاب یافته است امید میکنم که دوباره فرهنگ گذشته خویش را با خرد گرایی زنده کنیم

حسرتی به عمق تاریخ

حسرتی به عمق تاریخ

معمولا بعد از شکست ها قلم ها تیز می شوند، کارشناسان دو پیسه گی هویدا می گردند، انتقاد می کنند، درخت مرده را تبر می زنند تا ثابت کنند که هستند و چه زمانی بهتر از لحظۀ شکست برای کسانی که دامنۀ خورد و برد شان کوتاه شده است تا بوسیلۀ انتقاد و جود شانرا اثبات کنند.
در ورزش ما همواره اینطوری بوده است، عدۀ که در راس اند به هر قیمت سعی در حفظ امپراطوری شان دارند و تمام آمال و آرزوهایشان رفتن به چند سفر است و اینکه مدام بار سفرشان بسته باشد.
بیرونی ها نیز با دقت زیاد درکمین اند، تا لحظۀ شکست فرا رسد.
انتقاد، چنگ و دندان تیز کردن و مسخره کردن و به جای طراحی و برنامه ریزی و افزودن بر علم و دانش، شب و روز به دنبال لابی کردن اند.
می خواهم تا جاییکه امکان دارد به بازیها و نتایج تیم ملی فوتبال افغانستان در رقابت های جنوب آسیا از زوایای دیگر بنگرم.

پیشینه به صورت کوتاه :

هشتاد و هشت سال از زمانیکه فوتبال رسما در کشور رواج یافت و مورد توجه قرار گرفت ( 1302 – زمان امان الله خان ) می گذرد. در این مدت فوتبال ما دوران پر فراز و نشیبی را طی کرده است.
تیم ملی افغانستان هفتاد و یک سال پیش ( 1319 ) در دو بازی رفت و برگشت با ایران مساوی کرد و زمانی از قدرت های درجه اول قاره محسوب می شد.
از همان اول از ورزش و هنر بیشتر برای مقاصد غیر ورزشی استفاده می شد، رویکرد که هنوز هم ادامه دارد و گرنه چه دلیلی برای حضور خیل عظیم غیر ورزشی ها و جنرال های نظامی در ورزش کشور می توان یافت؟
فوتبال افغانستان از سال 1984 که در رقابت های مقدماتی جام ملت های آسیا شرکت کرد تا سال 2002، به مدت هژده سال، در هیچ رقابت بیرون مرزی شرکت نکرد و همانند همۀ کشور نابود گردید.
تیم ما پس از شکل گیری دولت جدید در بازیهای آسیایی بوسان (2002 ) در کوریای جنوبی عرض اندام کرد و هدف از حضور در این بازیها، فقط و فقط نصب بیرق و حضور در بازیها بود.
تیمی که از همۀ تیمها ( قوی و ضعیف ) کمتر از یازده گل دریافت نکرد، تازه فوتبال ما می خواست از زمین بلند شود که فرار بازیکنان در ایتالیا پیش آمد و فوتبال ما بیش از پیش نابود گشت.
کادر رهبری و بازیکنانی که با تاسف هنوز هم هستند و دستی در آتش ورزش و فوتبال دارند.




شیرهای خراسان در رقابتهای جنوب آسیا

شیرهای خراسان لقبی است که به تازه گی، پس از درخشش تیم ملی فوتبال افغانستان در رقابت های جنوب آسیا به این تیم داده شده است.
در جام جهانی 1990 ایتالیا، ارجنتین ( قهرمان دورۀ گذشته ) در اولین بازی برابر روژه میلا و بازیکنان کامرون مغلوب شد، ارجنتینی که مارادونا را داشت و کانیجیا نیز در اوج بود.
پس از آن کامرونی ها شدند شیرهای رام نشدنی آفریقا و حالا بازیکنان ما هم شیرهای خراسان زمین اند.
تا پیش از بازی نهایی، آمار تیم ما فوق العاده بود. سه پیروزی و یک مساوی سیزده گل زده، سه گل خورده، صعود به عنوان تیم اول از مرحلۀ گروهی، حضور بلال آرزو در صدر جدول گلزنان و انجام بازیهای درخشان.
ما در فینال به تیمی باختیم که در مرحلۀ گروهی، ضمن ارائه ی بازی برتر، این تیم را در مشت خودمان داشتیم.
سوال اینجاست که از بازی اول( بازی با هند ) تا مسابقۀ نهایی ( بازهم با هند ) بر سر تیم ما چه آمد که فاصلۀ ما ناگهان به چهار گل رسید.
داور سنگاپوری؟ خسته گی بیش از حد بازیکنان؟ بی بهره بودن مربیان از علم روز؟ و یا.......... ؟

به خودمان باختیم.

وقتی لیگ نداریم، ورزشگاه نداریم، امکانات نیست، تخصص نداریم، فدراسیون از سلطنت آل سعود هم سلطنتی تر است و همواره به جای کار، در حال زور آزمایی با زور گوی دیگر ( ریاست کمیتۀ المپیک ) است و کارمندانش مربوط به عهد هجر اند و تفاوت خربزه و توپ فوتبال را نمی دانند، نمی توان مدعی قهرمانی آسیا بود.
این روزها نفوذ در ( afc ) و داشتن چوکی در این فدراسیون، اعداد تابلوی نتایج را می نویسد و وقتی ما حتی باز کردن ایمیل را نمی دانیم چطور می توانیم مانع قضاوت یک سیک در بازی نهایی شویم.
سوخبیر سینگ ( داور سنگاپوری ) درست است که پاسپورتش هندی نیست، اما او هم یک هندی است و همه می دانند که مرکز سیک های عالم هندوستان است.
پس چطور این آدم که با جرآت می توان گفت با قضاوت بو دار و طرفداری آشکارش از حریف، سر تیم ما را برید، به عنوان داور مسابقه انتخاب می شود و ما نیز می پذیریم.
جدا از اینکه داور بازی جانبدارانه قضاوت کرد و راه را برای پیروزی هند و شکست ما هموار کرد، تیم ما نیز عیب و ایرادهای زیادی داشت که حتی اگر قهرمان نیز می شد باید آنها را می گفتیم.
پیروزی و قهرمانی هند آنقدر لوث بود که مطبوعات هندی نیز به این قهرمانی اعتراض کردند و امروز نوشتند، قهرمانی به چه قیمت؟ و با چه منطقی داور مسابقه به حمید یوسفزی، کارت سرخ نشان داد؟
باید از کنفدراسیون فوتبال آسیا ( afc ) و فدراسیون جهانی فوتبال ( fifa ) پرسید شما که سالانه میلیون ها دالر برای ترویج ( fairplay ) بازی جوانمردانه در دنیا مصرف می کنید، چطور به داوران یاد نمی دهید که حق و انصاف و جوانمردی را رعایت کنند.
می گویند عیار مردان بزرگ را می توان در روزهای سخت سنجید، تیم ما در بازی نهایی تا اندازۀ زیادی از کمبود یک مربی کاردان، با دانش و با تجربه رنج برد. دیگر عصر اینکه مربیان می گفتند بچه ها بروید و بازی کنید سانتر کنید و شوت کنید و با داور درگیر نشوید گذشته است.
امروز فوتبال و ورزش یک علم پیچیده است و با سرعت نور در حال رشد، تا جایی که اگر بهترین مربیان دنیا نیز هر روز در حال مطالعه و تحقیق نباشند، ظرف یک ماه از کاروان پیشروها عقب می افتند و به لیست شکست خورده ها می پیوندند.
ما در نیمه نهایی برابر یک تیم دونده ( نپال ) 120 دقیقه بازی کردیم و تمام توان و انرژی مان را در آن مسابقه از دست دادیم.
در هیچ تورنمنتی برنامه ریزی ها به این صورت نیست که تمام بازیها در یک ورزشگاه برگزار شوند و به خصوص بازیهای نیمه نهایی در دو وقت متفاوت باشند.
تیم هند که 90 دقیقه در نیمه نهایی بازی کرده بود حد اقل، چهار ساعت بیشتر، فرصت ریکاوری داشت و در بازی نهایی رو در روی تیمی قرار گرفت که 120 دقیقه بازی پر فشار را در نیمه نهایی پشت سر گذاشته بود.
تیم ما برابر هند ( بازی نهایی ) برنامه و تاکتیک مشخص و معین برای رسیدن به دروازۀ حریف نداشت و نمی دانست که راه باز کردن دروازۀ حریف چیست و از کدام نقطه می توان به حریف ضربه زد.
فوتبال نود دقیقه است و تیمی که یک بازی سنگین را پشت سرگذاشته است، باید قوایش را برای نود و حتی یکصدو بیست دقیقه تقسیم کند.
بازیکنان افغانستان در شروع بازی آنقدر هیجان داشتند و با شور و حرارت بازی کردند و دویدند که تمام انرژی و توان خود را از دست دادند.
تیم ما زود تخلیه شد ضمن آنکه پخش مستقیم تلویزیونی، تماس رییس جمهور کرزی و شور و حرارتی که در کشور به سبب این بازی به وجود آمد، بازیکنان بی تجربۀ تیم ما را تحت تاثیر قرار داد و آنها تمرکز شان را از دست دادند.
اگر یک مربی خوب بالای سر تیم می بود و راه مبارزه با تیم هند را که میزبان بود و دونده گی بیشتری داشت می دانست، با انجام یک بازی تاخیری، کنترل هیجان، تقسیم قوا برای تمام دقایق مسابقه، تشکیل مثلث های منطقه یی، داشتن تاکتیک و برنامه برای تمام نقاط زمین و دقایق بازی و استفاده از نقاط مثبت تیم، می توانست به حریف ضربه بزند.
بازیکنان ما باید میانۀ زمین را کنترل می کردند و مربی ما می توانست در این بازی با چهار مدافع، دوهافبک دفاعی، سه بازیکن میانی و یک مهاجم بازی کند.
باید برای این مسابقه تیم ما تغیر تاکتیک می داد و ضرور نبود با دو مهاجم بازی کنیم.
مهاجمانی که فاصله بین خودشان و خط میانی به اندازۀ یک سال نوری بود.
مربی ما می توانست با افزودن بازیکن و ایجاد تراکم در میانۀ زمین، تیم حریف را کنترل کند و یا حد اقل برای نیمۀ دوم باید این کار را می کرد.
ما همانطور بازی کردیم که در مکتب و یا در کوچه بازی می کنیم. با این گفته که برویم بچه ها بازی کنیم، ضمن آنکه نباید فراموش کرد که حتی تیم های مکتب و کوچه نیز برنامه دارند و تغیر آهنگ می دهند.
هر وقت توپ زیر پای عطامحمد امیرعلی می افتاد تیم ما نفس می کشید، دلیلش را همه می دانند امیرعلی تاخیری بازی می کرد، از تک روی پرهیز می کرد، پاس می داد و سعی می کرد از توانایی فیزیکی اش برابر بازیکنان کوتاه قامت و ضعیف الجثۀ هندوستان استفاده کند.
تیم ما نسبت به حریف برتری فیزیکی ( از نظر قد و قامت ) داشت، چرا هیچ کسی متوجه این برتری نشد تا از همین برتری به حریف ضربه بزنیم.
تیم های حرفه یی و خوب که مربیان کارآمد دارند جدا از نقاط مثبت تیم خود، روی ضعف حریف کار می کنند و تمام برنامۀ خود را از جایی طراحی می کنند که حریف در آن جا می لنگد.
مربیان و بازیکنان در بازیهای بزرگ متوجه حرکات و اعمال خود هستند، جدا از اینکه مثلن اخراج یک بازیکن به تیم ضربه می زند از نظر فرهنگی و شخصیت نیز آسیب رسان است.
کنترل هیجان و حفظ آرامش تیم و بازیکنان وظیفۀ کیست؟
مربیان ما باید به این سوال پاسخ دهند و متاسفانه کادر رهبری ما نه تنها در این زمینه نتوانستند وظیفۀ خود را درست و حرفه یی انجام دهند بلکه خود آتش بیار معرکه شدند و با ایجاد جنجال و راه اندازی سرو صدا، زمینه ساز شکست سنگین شاگردان را فراهم کردند.
مربیان باید برای دقایق بحران برنامه می داشتند و می دانستند که هند میزبان است، جو ورزشگاه سنگین است، داور از حریف پشتیبانی می کند و ممکن است که بهترین بازیکن ما را اخراج کند.
آنها روی چوکی ذخیره های افغانستان مسخ شده بودند و نمی دانستند که چه باید کنند.
در زمانیکه نیاز به تعویض و جاری کردن خون تازه در رگ های تیم بود این کار را نکردند و در زمان تعویض بازیکنی که دروازه بان به جایش آمد از خط میانی بازیکن کم کردند، جاییکه ما نیاز به بازیکن داشتیم.
تیم های نتیجه گرا و آنهاییکه به دنبال جام هستند استراتژی شان به این صورت است که می گویند اول ساختار دفاعی ات را قوی کن، گل نخور بعد با برنامه برو و دروازۀ حریف را بازکن.
ضد حمله را فراموش نکن، چه راهی و جود دارد که از سرعت بازیکنی همانند بلال آرزو و شم گلزنی بالای او استفاده کرد و چطور می توان برای این بازیکن یک مکمل خوب یافت؟ که در ضد حملات بتوانند کار حریف را یک سره کنند؟ همانند بازی با نپال.
برخی از بازیکنان متاسفانه برداشت شان از فوتبال درست نیست و تصور می کنند که فوتبال یعنی از اول تا آخر دویدن، دریبل زدن و به هر طرف شوت زدن.
از قدیم گفته اند فوتبال را اگر بلد باشی ورزش ساده و جذابی هست که نیاز نیست در آن زور بزنی.
می توان هزار دلیل برای شکست تیم یافت که امید وارم این شکست پلی باشد برای پیروزی که اگر از شکست درس گرفته شود و مغرضانه با آن برخورد نشود می تواند آموزنده باشد.
چه بسا تیم های که در باد یک پیروزی خابیده اند و سالها عقب افتاده اند و چه تیم های که از شکست ها یاد گرفته و با بررسی نقاط ضعف و پوشش آنها، در صدر ایستاده اند.
یکی از اهداف ورزش، حس خوب باهم بودن و ایجاد دوستی هاست و اینکه آدم ها را به نقطه و خواست مشترک برساند.
برای اولین بار در تاریخ افغانستان، مردم به نقطۀ مشترک رسیده بودند، دغدغۀ مشترک داشتند و خواست شان به یک نقطه ختم می شد.
مهم اینست که نشان دادیم از بسیاری تیم ها قوی تر هستیم، حتی هندی که با لطف داور قهرمان شد.
تیم ما نسبت به گذشته پیشرفت قابل ملاحظه و در خور تحسین داشت که می تواند مایۀ دلگرمی باشد.
تیم افغانستان در این مسابقات چیزهای زیادی بدست آورد، که کوچک ترین آنها مقام نایب قهرمانی و لقب شیرهای خراسان زمین است. حس باهم بودن و وحدت ملی را نیز می توان اضافه کرد.
همۀ ما با پیروزیهای تیم ملی اشک شوق ریختیم و با شکست اش ناراحت شدیم.
این از همه جامهای عالم و تورنمنت های دنیا با ارزش تر و گران بها تر است.
ما می توانیم با توجه بیشتر به ورزش، برنامه ریزی دقیق، فراهم سازی امکانات، برگزاری لیگ های منظم، در تمام رده های سنی، برقراری ارتباط بیشتر با بیرون و برگزاری بازیهای تدارکاتی با تیم های خوب دنیا، و تنظیم و هماهنگ نمودن تمام کسانی که می توانند به عنوان بازیکن و مربی به فوتبال ملی ما کمک کنند، این ورزش محبوب و پر طرفدار را در مسیر پیشرفت قرار دهیم.
به امید روزی که رویاهای نیک ورزشی و غیر ورزشی تمام مردم افغانستان بر آورده شوند و بتوانیم پس از پیروزی های بزرگ، کارناوال های شادی راه اندازی کنیم.

نعمت الله رحیمی
کابل 2011

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد