نگاهی به گذشته وبرنامه ریزی آینده

این وبلاگ برای نسل جوان امروز بازتاب یافته است امید میکنم که دوباره فرهنگ گذشته خویش را با خرد گرایی زنده کنیم

نگاهی به گذشته وبرنامه ریزی آینده

این وبلاگ برای نسل جوان امروز بازتاب یافته است امید میکنم که دوباره فرهنگ گذشته خویش را با خرد گرایی زنده کنیم

های قناری ها

های قناری ها !
پنجره های سکوت را ببندید
آن کیست در پشت پنجره ها
که آواز تانرا خفه می کند
های آدمها !
بشکنید این طلسم اهریمنان را
بگذارید تا پرنده ها
به پرواز آیند
بگذارید تا فضای چمن ما
پر از آواز قناری ها شود
گلویم پر از بغض است
اشکم نمی آید
صدایم را حبس کرده اند
تا فریاد زنم های اهریمن
اندیشه من زنده و جاودانه می ماند

با سپاس از استاد کریم لطیفی استالفی که رهنمای بنده در زمینه سرودن می باشند
نفرین ابدی به افسون بیگانه می ماند

دوکان رنگ

با کینه مزن ، دلم مثال سنگ نیست
درد دیده را ، دگر مجال جنگ نیست
نور جمشیدی بفروز ، به آهنگ قدیم
که در آن دغدغه و حیله و هم نیرنگ نیست
قصه از سوختن شهر مگو
که نگنجد بدلم ، شادی و غم همرنگ نیست
خسته ام ، شعر و سرودم همه مـُرد
که درین دهکده ، آواز سماع و چنگ نیست
آریا ! بیرنگ باید گفت سرود
چونکه در قاموس تو ، جایی دوکان رنگ نیست

پارسی ناب نود سال پیش از امروز درافغانستان

   درست نود  سال پیش از امروز پدر ژونالیزم افغانستان محمود طرزی کسیکه اولین نشریه ( سراج الاخبار افغانیه ) را به زبان ناب پارسی دری  نشر نمود که دراین نمونه بجز از نام ولقب امیر- سراج المله والدین - امیر حبیب الله خان دگر تمام واژگان به پارسی ناب نوشته شده است.(۱)
  محمود طرز کسی بود که خدمات شایانی به فرهنگ ادبیات کشور انجام داد که کتاب ها ومقالات زیادی دارد که مجموعه مقالات محمود طرزی چاپ شده در سراج الاخبار افغانیه به بیشتر از پنجصد مقاله می رسد که در سال ۱۳۵۵ خورشیدی به کوشش دکتور روان فرهادی در کابل به  چاپ رسید. وی سفرهای به ایران - ترکیه - - پاکستان امروزی- عراق سفر نموده است که به زبان های ترکی - عربی- فرانسه یی و اردو تسلط داشت وی پیش آهنگ در زمینه ادب وفرهنگ در تاریخ معاصر کشور دانست  وی رمان های ((ژول ورو)) ویک رمان دگر فرانسه یی (( گزاویه دومونتیه پن)) را به زبان پارسی دری ترجمه نموده چاپ کرد ویکی از کسانی بود که برای نخستن بار لهجه هزارگی را ثبت وضبط کرد.
نمونه پارسی دری ناب
۹۰ سال پیش از امروز
درافغانستان
آغاز به نام ایزد بخشنده و مهربان
سپاس وستایش بیرون از شمار مر آفریدگاری را سزاست که  خامه ی دو زبان را توانایی گویایی بخشید. درود  بر روان پاک پیمبر برگزیده یی رواست که پیروان کیش خوب خود را آموزش دانش بدمید. خاندان ویاران او را دوستی وفروتنی به جاست که کارهای پسندیده ی هر کدام شان رهبر بختیاری ونیکویی مایان گردید. سراج المله والدین امیر حبیب الله خان را  خداوند زمین وآسمان تا سال های درازی بر اورنگ جهانبانی شان پایدار و آرام دارد تا گروه پر شکوه افغان وخاک پاک افغانستان به سایه دانش پروری ها و داد گستری های شان برتری ها وبختیاری های بی اندازه را سزاوار گردد و  مردمک دیده ی روی زمین وزمینیان شود.
   سپاس پروردگار بزرگ خود را به چه زبانی به جای آورده خواهیم توانست که ما را توانایی داد تا سال سوم این نامه گرامی (( چراغ پیام افغانی)) را به انجام رسانیده به سال چارمینش آغاز نمودیم. واین نیست مگر به سایه ی دانش پیرایه ی نکویی خواه فرخنده گی همراه بزرگ ما. دراین سه سال بسیارچیز ها گفتیم ونوشتیم آرزوی یگانه ی نا توانانه ی ما همین بود وهمین خواهد بود که در راه بیداری وآگاهی برادران هم زمین وهم آیین خود یک کوششی به جا آورده باشیم. امید است که یک کمکی برین آرزوی خود کامیاب هم باشیم. با این هم ا زناتوانی وزبونی خامه ی شکسته گی چغانه در این نامه یاری ترانه همواره کو تهی ورزیده ایم وچنانچه شاید وباید نه نوشته یی نگاشتیم ونه گفته یی گفتیم.
   از درگاه ایزد دانای بینای توانا امید وار آمرزش وازخواننده گان فرهنگ منش آرزومند پوزش می باشیم.

خوب با بعد سیاسی این گفتار کاری نداریم تنها زبان ادبی این نوشته را نگاه میکنم که محمود طرزی ۹۰ سال پیش از امروز واژه های چون ـ کیش ـ اورنگ ـ جهانبانی ـ داد گستری ـ نا توانانه وغیره.. را در  نوشته  خویش استفاده نموده بود که شاید واژه ـ جهانبانی ـ نمونه باشد که در کشور های همسایه پارسی زبان تا این زمان مورد استفاده قرار نگرفته باشد.

  اگر به همین گونه ادبیات وفرهنگ ما رشد می نمود حدس باید زد که امروز ادبیات وفرهنگ مان وضعیت بهتری می داشت.



۱- زریاب , رهنورد, چه ها که نوشتیم ! ۱۳۸۲ خورشیدی, کابل شهرنو موسسه انتشارات عرفان و کتاب خانه ملی ایران

   

در اینجا

در اینجا
پرنده ها می ترسند از پریدن
مبادا شکار صیادی شوند
دراینجا
عشق می ترسد از ما
مبادا فریبی خورد
دراینجا
درخت می ترسد ازسبز شدن
مبادا اره اش کنند
دراینجا
آهو می ترسد از دویدن
مبادا گرفتاری دامی شود
درانیجا
دل می ترسد از تپیدن
مبادا اسیری پلنگی شود
دراینجا
آفتاب می ترسداز تابیدن
مبادا برده ای ابری شود
دراینجا
مرد می ترسداز اندیشه اش
مبادا راهی زندانی شود
دراینجا ...
آریا

ای جوانان عجم

درود بر روح مرد اندیشمند اقبال لاهوری زمانی لاهور مرکز تمدن زبان پارسی دری بود و تا هنوز آثاری از نبشته های پارسی در بناهای باستانی لاهور به چشم می خورد اما بدبختانه حکومت پاکستان کوشش دارد تا نبشته های پارسی را از بین ببرد اما بی خبر که حتی سرود ملی اش پارسی هست.

خوب به هر روی اقبال لاهوری چه پیام برای جوانان عجم(غیر عرب) داشت که زبور عجم را نوشت. این مرد متفکر کوشش نمود که عجم را از غلامی بیگانه برهاند با جود یکه یک سراینده توانا بود یک سیاست مدار کارآزموده نیز بود.

خواستم چند سروده ای از اقبال لاهوری که برای جوانان عجم سروده خدمت شما دوستان گرد آوری نموده تقدم کنم.

چون چراغ لاله سوم د رخیابان شما

ای جونان عجم! جان من وجان شما

غوطه هازد در ضمیر زندگی اندیشه ام

تا به دست آورده ام افکار پنهان شما

مهر ومه دیدم نگاهم برتر از پروین گذشت

ریختم طرح حم در کافرستان شما

تا سنان اش تیز تر گردد فرو پیچیدم اش

شعله یی آشفته بود اندر بیابان شما

فکر رنگین ام کند نذر تهیدستان شرق

پاره ی لعلی که درام از بدخشان شما

می رسد مردی که زنجیر غلامان بشکند

دیده ام از روزن دیوار زندان شما

حلقه گرد من زنید ای پیکران آب وگل!

أتش در سینه دارم از نیاکان شما

اقبال لاهوری

اقبال لاهوری باور دارد که جوانان عجم افکاری دارند که از گذشتگان برایشان میراث مانده هست اگر بخواهند می توانند هرکاری کنند. منظور اقبال از کافرستان جهالت و تاریکی می باشد میگوید برخیزد من برایتان پیام ماندم حالا نوبت شماست اقبال باور روزی می شود که مردی از سرزمینیکه دارای کوهای بلند هست مردی ظهور میکند که زنجیر غلامی را از گردن عجم بیرون آورده می شکناند.

اقبال می گوید این اندیشه یکه من درام همه از برکت نیاکان شما می باشد اقبال از اندیشه های مولانا متاثر بود پس جای شک نیست که آتشی که درسینه دارد از مولانا وعمر وحافظ می باشد.

به امید روزی که بتوانیم کشور آزاد واندیشه پاک داشته باشیم.