اگر به همین گونه ادبیات وفرهنگ ما رشد می نمود حدس باید زد که امروز ادبیات وفرهنگ مان وضعیت بهتری می داشت.
۱- زریاب , رهنورد, چه ها که نوشتیم ! ۱۳۸۲ خورشیدی, کابل شهرنو موسسه انتشارات عرفان و کتاب خانه ملی ایران
درود بر روح مرد اندیشمند اقبال لاهوری زمانی لاهور مرکز تمدن زبان پارسی دری بود و تا هنوز آثاری از نبشته های پارسی در بناهای باستانی لاهور به چشم می خورد اما بدبختانه حکومت پاکستان کوشش دارد تا نبشته های پارسی را از بین ببرد اما بی خبر که حتی سرود ملی اش پارسی هست.
خوب به هر روی اقبال لاهوری چه پیام برای جوانان عجم(غیر عرب) داشت که زبور عجم را نوشت. این مرد متفکر کوشش نمود که عجم را از غلامی بیگانه برهاند با جود یکه یک سراینده توانا بود یک سیاست مدار کارآزموده نیز بود.
خواستم چند سروده ای از اقبال لاهوری که برای جوانان عجم سروده خدمت شما دوستان گرد آوری نموده تقدم کنم.
چون چراغ لاله سوم د رخیابان شما
ای جونان عجم! جان من وجان شما
غوطه هازد در ضمیر زندگی اندیشه ام
تا به دست آورده ام افکار پنهان شما
مهر ومه دیدم نگاهم برتر از پروین گذشت
ریختم طرح حم در کافرستان شما
تا سنان اش تیز تر گردد فرو پیچیدم اش
شعله یی آشفته بود اندر بیابان شما
فکر رنگین ام کند نذر تهیدستان شرق
پاره ی لعلی که درام از بدخشان شما
می رسد مردی که زنجیر غلامان بشکند
دیده ام از روزن دیوار زندان شما
حلقه گرد من زنید ای پیکران آب وگل!
أتش در سینه دارم از نیاکان شما
اقبال لاهوری
اقبال لاهوری باور دارد که جوانان عجم افکاری دارند که از گذشتگان برایشان میراث مانده هست اگر بخواهند می توانند هرکاری کنند. منظور اقبال از کافرستان جهالت و تاریکی می باشد میگوید برخیزد من برایتان پیام ماندم حالا نوبت شماست اقبال باور روزی می شود که مردی از سرزمینیکه دارای کوهای بلند هست مردی ظهور میکند که زنجیر غلامی را از گردن عجم بیرون آورده می شکناند.
اقبال می گوید این اندیشه یکه من درام همه از برکت نیاکان شما می باشد اقبال از اندیشه های مولانا متاثر بود پس جای شک نیست که آتشی که درسینه دارد از مولانا وعمر وحافظ می باشد.
به امید روزی که بتوانیم کشور آزاد واندیشه پاک داشته باشیم.